مدح و مناجات با حضرت زینب سلاماللهعلیها
السلام ای دخـتر سلطان دین السلام ای زینت عرش برین السـلام ای تـالـی خـیـرالنـسا الـسـلام ای جـلـوۀ اهل کـسـا السلام ای دخـتر حـبل المتین وارث حـلـم امـیـرالـمـؤمـنین السلام ای بـانوی مرد آفـرین گفته بر صبرت خدایت آفرین رخصتی ده تا بگویم شرح تو فرصتی ده تا بگـویم مدح تو مدح تو فوق بیان و درک ماست مدح تو کار خدای ماسواست ای امیرالمـؤمنین حـیران تو حضرت روح الامین دربان تو انـبـیـا و اولـیــا پـابـسـت تـو گـریـه مـاه مـحـرم دسـت تو عـالـم و آدم گـدای خـوان تو ما همه شـرمـنـده احـسـان تو ای سراپا عصمت و عزّ و وقار حضرت صدیقه را آئیـنهدار ای فـدای ذکر یـا رب یا ربت ای ملائک عاشق اشک شبت از تو خواهش میکند خون خدا در نماز شب کـنی او را دعا ذوالـفـقار حـیدری در کام تو کوفه با تیغ سخن شد رام تو تو حسین بن عـلی را یاوری کشـتـی نـوح خـدا را لنگری ای که نامت ذکر هر روز و شب است ای خدا فرموده نامت زینب است ای فـدای نـام تو عـالـم هـمـه تو حسینی یا حسن یا فـاطمه بعد زهرا بر زنان سرور تویی بر حسین بن علی مادر تویی بعد زهرا دیدهای رنج و محن گریه کردی بحر مادر چون حسن بعد زهرا دیدهای شق القـمـر بستهای با معجرت فـرق پدر بـعـد زهـرا دیـدهای داغ پدر بعد زهرا دیدهای لخت جگر بعد مـادر دیـدهای رنج و بلا با برادر بودهای کـرب و بلا پیکر صد چاک اکـبر دیدهای ای بمیرم ذبح اصغر دیدهای دیدهای خون خدا مضطر شده دیدهای سبط نـبی بی سر شده آمدی از خیمهها با چشم زار زینبا کردی عبور از نیزه زار آمدی در قتـلگه با اشک و آه دیدهای تو پیکر صد چاک شاه |